این نوک پستان روستایی راه خود را در اطراف گل میخ های اصیل می شناسد. وقتی آب شلنگ زد، نیتش مثل چشمانش روشن بود. تنها چیزی که در ذهن داشت شلاق زدن بود. کارمند کشاورز یک مرد ساده است. او موافقت کرد که فوراً لکه مرطوب او را غوطه ور کند. خب، عوضی مو قرمز به چیزی که می خواست رسید - یک وعده شیر بخار پز در صبح او را خوشحال کرد. فقط چنین آرزوهای صادقانه ای مبارک!
چه سورپرایز شیرینی بود، و همسرش خوب است، او میداند وقتی سه نفر با هم هستید چه چیزی بخواهد و چگونه همه را راضی کند. بد نیست خودم جای آن دوست باشم، میتوانستم از الاغ او بالا بیاورم.